فرشته زمستونی ما نادیافرشته زمستونی ما نادیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

❤نادیا و نلیا تمام هستی ما❤

نلیا جان 2 ماهه شد...

ماهگیت مبارک فرشته ی من... 2 ماه گذشت....2 ماه از اولین قدم به دنیا...از اولین صدای گریه....از اولین تنفس در این دنیا....از اولین نگاه  معصومش...از اولین لمس پوستش... امروز ١٩ دی ١٣٩٠ نلیای عزیزمون ٢ ماهه شد...برای واکسن زدن به درمانگاه ابوریحان رفتیم ...وقتی خانوم پرستار بهش واکسن زد نلیا جونم خیلی گریه کرد....بعد از اون یه کمی تب داشت و تاشب بی قراری کرد... اینم از نلیا جان وقتی از درمانگاه برگشتیم...که کمی آروم شده بود...و روی جای آمپولش چسب زده بودن... الهی قربونت برم دختر نازم... ...
4 آبان 1392

نلیا جان 40 روزه شد...

27 آذر 90 دختر کوچولوی نازم بزرگ شد...امروز 40 روز میشه که این فرشته ی دوست داشتنی رو خدا بهمون هدیه کرده.چقدر زود گذشت... نلیا ی عزیزم تا حالا چند بار غلط زده...میتونه سرش رو نگه داره...لبخند میزنه و اغون میگه... خدایا به خاطر این هدیه ارزشمند هزاران بار ازت تشکر میکنم... ...
4 آبان 1392

حالا نلیا...

نلیا جونم یه فرشته ی نازه که میخوام قربونش برم...یه دخمل خواب آلو...قربونش برم همش میخوابه صدای گریه نازشم خیلی بلند نیست...تو شکمم که بود خیلی تکون میخورد ولی الان آرومه...فقط گاهی شبا بیدار میشه وگریه میکنه... نلیا جونم 26 روزه شده... نادیا جون هم خیلی دوستش داره... نلیا خانوم 28 روزشه... ١٩ آذر ٩٠........نلیا ١ ماهه شد...   نلیا جون 35 روزشه...اونقدر نادیا خانوم بغلش کرد حسابی خسته شده... خدایا شکرت که بهم یه دختر سالم وناز دیگه دادی...عاشقشم دخترای باهوش و نازم رو با هزااااار تا پسر عوض نمیکنم ...
4 آبان 1392

انتخاب اسم نی نی...

نی نی مون فردا ١٠روزه میشه ولی هنوز اسم نداره ...شب که شد اسم نارتا رو براش انتخاب کردیم... نه این اسمو نمیخوام... باباییش امروز میره شناسنامه بگیره گفتم بزاره نلیا... ساعت حدود ٣ شناسنامه صادر شد .... اسمشو گذاشتیم نلیا ...مبارکت باشه نی نی جونم... تو این چند روز بعد از اومدن از بیمارستان تا ١٠ روز خونه مامانم بودم ولی امروز رفتیم خونه... نلیا جونم به خونه خوش اومدی... ...
4 آبان 1392

نی نی دیگه خسته شده میخواد بیاد....

٩ آّبان ٩٠ دوشنبه رفتیم پیش دکتر کیانی و بهمون برای روز ١٩ ابان وقت داد... دخملمون دیگه از این سفر طولانی خسته شده وقتشه بیاد تو بغلمون... از بین اسمهای نلیا.نلیسا.نارتا میخوایم واسش اسم انتخاب کنیم . یعنی نی نی ١١ روز دیگه میاد...البته میدونم اونموقع حالم به خوبی الان نیست ولی دیدن دخملم ارزش تحمل درد رو داره...از اینکه دیگه تو شکمم تکون نمیخوری ناراحتم یعنی یه جورایی دلم واسه تکون خوردنات تنگ میشه...نادیا هم منتظرته...   ...
4 آبان 1392

نی نی به دنیا میاد...

صبح ساعت ٧ در حالی که نادیا پیش خاله خوابیده بود...من و بابا و مامانی والبته نی نی به سمت بیمارستان راه افتادیم...بعد از آماده شدن و تعویض لباسم من رو به اتاق عمل بردن خوابیدم روی تخت و بعد از وصل کردن سرم و غیره مردی که پزشک بیهوشی بود منو به یه سمت چرخوند و توی نخاعم آمپول زد که البته درد زیادی نداشت...تمام مراحل عمل رو حس کردو اینکه شکمم پاره شد باز شد وصحبت پرسنل اتاق عمل و شیرین ترین لحظه عمرم که تا به حال تجربه کرده بودم....یعنی شنیدن اولین گریه نوزاد(چون واسه به دنیا آوردن نادیا جون بیهوش بودم این لحظه رو از دست دادم).بعد که صدای دخترم رو شنیدم و پرستاران کارهاشو میکردن دکتر کیانی شکمم رو دوخت و در حین این کارش بچه رو خیلی کم بهم نشون...
4 آبان 1392

نادیا چی کارا میکنه؟؟؟؟

عسل من الان 2 سال و 7 ماهشه....شده یه خاااااااااانوم  واسه خودش...کاراشو خودش میکنه... دستشویی میره.دست و صورتشو میشوره.تلفن جواب میده.ظرف میشوره.جارو برقی میکشه.نقاشی های خیلی قشنگ میکشه(خونه. درخت. خورشید. آدم با همه جزییاتش.جوجه.ابر.کوه...9 چند تا کلمه انگلیسی متوجه میشه حدود 20 تا شعر میخونه اشم وهو و یتا اهو(دعا)میخونه هم به زبون خودمون و هم فارسی صحبت میکنه خلاصه همه چیز رو خوب وعالی متوجه میشه و وقتی چیزی رو براش توضیح میدیم متوجه میشه و قبول میکنه...   نادیا خانوم ژست میگیره...   آب بازی نادیا تو تابستون 90 نادیا ونگین در باغ وحش ارم   همون تابستون نادیا در قاسم آباد ی...
4 آبان 1392

عکسهای تولد 1 سالگی نلیا جان...

نلیا جونم  سالش شد... تولد ١ سالگی نلیا رو مثل تولد ١ سالگی نادیا در سالن شاه وِرهرام ایزد (نیایشگاه زرتشتیان تهران)برگزار کردیم... تاریخ تولد دخملی ١٩ آبان بود ولی ما ١٨ گرفتیم که پنجشنبه باشه و البته روز تولد خودش هم براش یه جشن کوچولو گرفتیم... نلیا کوچولومون حدود ٩٠ نفر مهمون داشت که به جشن تولدش اومدن و کلی کادو براش آوردن ... دختر نازم تو تولدش کلی دس دسی کرد و با من و بابایی رقصید... نادیا هم که دیگه با دوستاش کلی شیطونی و ورجه وورجه کرد...   اگه دوست داشته باشین بریم عکسهای تولد رو یه نگاهی بندازیم... بفرمایید به ادامه مطلب... تزیین داخل سالن که روز چهارشن...
4 آبان 1392

تولد 1 سالگی نلیا جاااااان

دختر کوچولوی من امروز جمعه 19 آبان 1391....در ساعت 9:35 دقیقه صبح 1 ساله شد. 1 ساله که شده عشق و هستی و تمام بود و نبود ما....  با همه ی سختیها و خوشیهاش خیلی زود گذشت... برای نلیای عزیزم بهترین آرزوها رو به همراه سلامتی و عمر بلند دارم... زادروزت خجسته عزیزکم   ...
4 آبان 1392

جشن تولد نادیا جان...

روز سه شنبه که روز تولد نادیا جون بود جایی دعوت بودیم برای همین تولد نادیا رو روز پنجشنبه 5 بهمن جشن گرفتیم ... تصمیم گرفتیم کیک تصویری برای نادیا جون سفارش بدیم برای همین منم نشستم و کنار عکس نادیا شخصیت های کارتون باب اسفنجی رو گذاشتم که کارتون مورد علاقه نادیا و البته خودمم هست بعد هم دادیم کافه قتادی لرد که قنادی ارامنه هست و شیرینیاش خوشمزه هستن ...روزی که رفتیم سفارش بدیم هم خانم (مریم امیر جلالی)بازیگر رو اونجا دیدیم که نشسته بود و با چند نفر صحبت میکرد... خلاصه اونروز رفتیم واسه نادیا کادو هم خریدیم و برگشتیم پیش نادیا که خونه مامانی بود... روز پنجشنبه هم بابایی کیک رو گرفت و برگشت خونه بعدشم مواد پیتزا آماده کردیم و توی 2 ت...
4 آبان 1392